خدایا شکرت.
.
اُطراق اینجور فضاهای تنهایی آشپزخونه اس، پنجره اش رو تا انتها باز میکنم تا بی بهره نباشم از نسیم بهاری و بوی بارون، با لیوان چای و بیسکوییت تکیه میدم به دیوار آشپزخونه، بعد از دو روز متوالی کنار هم بودن از هم جدا شدیمو هنوز یک ساعت نشده عجیب دلگیر و دلتنگم.
به فردا فکر میکنم تا حواسم رو از دلتنگی عمیقم پرت کنم، فردا اواین روز کاری برای منه، فردا بلند میشم پارچه ای که هر شب روی بالشم میندازم با روبالشیم میشورم، چشمانم رو با شامپو بچه میشورم، کمپرس یخ میزارم و بعد هم قطره های چشمی، کاری که دو هفته مدامِ دارم انجام میدم. بعد موهام رو سر حوصله شونه میکنمو میبافم، بعدتر با موهای گیس شده و یک عالمه سنجاق ریز مشکی روی سرم، قهوه دم میکنم، قهوه رو دیروز از ریو گرفتیم، من زنگ زده بودم که حوصله ام سر میره و تو گفتی بودی بابت کاری باید بری بیرون و بیا با هم بریم، مسیرمون اتفاقی سمت جمهوری و کافه نادری و قهوه ریو خورد، خب انقدر میشناسیم که بدونی عطر قهوه از خود قهوه برام مهمتره ، عربیکا بهترین انتخاب بود، حالا گیرم که دعوای بدی هم کردیم، رفتیم پارک سنگلج و تا یک ساعت هیچ حرفی نزدیم، مُهر سکوت رو تو شکستی، بیشتر تو گفتی و نَمنَک از دلم درآوردی و نصف شهر رو  وقتی که شهر دیگه خواب بود زیر پات گذاشتی تا بتونی برای من که دلم سوپ میخواست سوپ بخری و تهش از رستوران امیر یوسف آباد سر درآوردیم.
قرار بود اینا رو بنویسم که دلم کمتر تنگت باشه، میبینی؟ از هر طرف میرم میرسم به تو، داشتم از عطر قهوه عربیکای سر صبح میگفتم، از اولین روز کاری، از میز کاری که قراره دوباره پر از خودکارها و استیکرهای رنگی بشه، از پیاده روی از دفتر تا بستنی نعمت با مریم و سحر، از سی سالگی که نرم و آروم و متین اومده و نشسته به جونم، از فرداهای سبز و روشن دختری که قصد کرده شاد باشه و امید و توکلش رو از دست نده.
خدایا شکرت.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

bia2bazi Steve دکترسیدمحمودراثی زاده باگیاهان داروئی همانم که نمی داند linkery جهان صنعت حلقه ناي و نوا طرفدارن باشگاه رئال مادرید Megan حسینtnt